سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) - مائدة من السماء
سخن در بند توست تا بر زبانش نرانى و چون گفتى‏اش تو در بند آنى ، پس زبانت را چنان نگهدار که درمت را و دینار . چه بسا سخنى که نعمتى را ربود و نقمتى را جلب نمود . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

کل بازدیدها:----183212---
بازدید امروز: ----11-----
بازدید دیروز: ----3-----

درباره خودم
وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) - مائدة من السماء
بلال در دایرة المعارف اسلامی به موذن پیامبر معنی شده است ، او بزرگ مردی است که تاریخ نه زبان توصیفش را می داند ونه می تواند بگوید . بلال صدای اسلام بود در اتصال نیایش بنده بر مدار پرستش و تواضع ؛ او رعد آسمان دلها بود در اوقات صلاة . واینک 1400 سال و اندی از حیاة آن یاور دلیل کائنات می گذرد و صدای دخت نبی اکرم بر فضای مدینه می پیچد که فرمود :بلال بار دگر یاد رسوا خدا را تداعی کن . و من مفتخرم که هم نام اویم و اسمم بر مسمی سایه افکنده تا همچون او مبلغی بر مذهب خویش باشم . خانوادگی ام الفت و از دیار دارالمجاهدین همدانم ، شهرم را دوست دارم و در آبادی اش کوشا هستم. ایام تحصیل کلاسیک را به ترتیب در تهران ، اصفهان و همدان گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک ، همزمان در دانشگاه اراک رشته کشاورزی و حوزه علمیه قم پذیرفته شدم و باتوکل بر حضرت دوست قدم در راه سربازی آخرین حجت خدا گذاشتم تا علوم دینی را بشناسم و دیگران را نیز در حد توان سیراب کنم ، انشاء الله و هم اکنون بعد از هفت سال حضور در قم المقدسه مشغول تحصیل در پایه هشتم هستم.
درباره وب نوشت
وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) - مائدة من السماء
چشمانم فغان می کشد و صدای حنجره ام به جایی نمیرسد ، دلم از بیعدالتی ها خون است و پایم خسته از مبارزه بی امان ، وقتی می توانم آسوده خاطر بمانم که با چرخش سرم جز آرامش انسانها چیزی نبینم ، فلسفه زندگانی ام را بر پایه لذت خواهی بنا داده ام که به لذت نخواهم رسید مگر با سعادت تک تک افراد بشر که آن نیز میسر نخواهد شد مگر به پیچش ذکر الله در برّ و بحر جهان که (الا به ذکر الله تطمئن القلوب ) مائده نقد و تشکر است از خودم و عملکرد جامعه و هر آنچه مفید در ره عشق نامندش ، مینویسم تا آه درونم را بر همگان بنمایانم و شور وجودیم را بر دنیا بتابانم و بر هدفم استوار تا آن نور سبز منتظَر چهره بر عالمیان بگشاید . مائدة من السماء را منبری مجازی در دهکده مجازی میدانم و میکوشم تا مبلغ احسنی باشم . و اگر از چگونگی نام نهادن مائدة من السماء بر وب نوشتم بپرسی، گویم که تفال بر کتاب الهی زدم و آیه ذیل به ارمغان وارد شد : ((اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء )) مائده /114
فهرست موضوعی
جامعه[7] . نقد فیلم[7] . درباره خودم[5] . شیعیان یمن[3] . اینترنت[3] . امنیت اجتماعی[2] .
بایگانی
نگاهی به گذشته
اوقات
ساعت 8:23 عصر 103/9/22
لینک دوستان

پیاده تا عرش
ولایت عشق
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
رنگارنگه
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
حوریب
دست نوشت
سوتک
. : آدم و حوا : .
چفیه
همکلاس
خانم ناظم
فدایی سید علی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
سوزنبان
حزب الله هم الغالبون
دم مسیحائی
منطقه 727
شهید سید محمد شریفی
علوم قرآنی Quranic Sciences
صفحه‏ی بیست و یکم
حقوق زن
حزب اللهی مدرنیته
طعم شیرین دو دقیقه
نقد مَلَس
نسیمی از بهشت ...
14 معصوم
شهدای غریب
..:: کافه دانشجو ::..
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مائده من السماء
و خدایی که در این نزدیکیست
« عـشقی »
طلبه ای طالب یار
شهیدستان

یا سید علی تا فتح قدس و مکه
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
دل گویه های یک مجاهد
روزنامه دانشجویی
گنبد افلاک
مدیر پارسی بلاگ
دیدار یار
روایتی دیگر
نسل خمینی
آهستان
بزمانه
حدیث عشق
کامران نجف زاده
خاکریز
جهان آینده
مجاهدین
دنیای راه راه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید - چشم دل

درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اکباتان نامه (خودم)
مسیحای من
علوم جهانی
زن نوشت

لوگوی وبلاگ
وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) - مائدة من السماء
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) پنج شنبه 86 آبان 10  ساعت 6:26 صبح

زندگی نامه آیت الله موسوی همدانی به قلم خودشان
دوران تحصیل

پس از گذراندن دوره ابتدایى، در سال 1363قمرى، تحصیلات علوم حوزوى را در حوزه علمیّه همدان آغاز کردم. درس‏هاى مقدّمات تا سطح عالى را در خدمت اساتید محترم این حوزه تحصیل کردم و در اواخر، توفیق حضورِ محضرِ مرحوم آیةاللّه العظمى آخوند ملّاعلى معصومى همدانى(ره) را به‏دست آوردم. در آن زمان حوزه علمیّه همدان که با همّت آن مرحوم تأسیس شده بود از حوزه‏هاى علمیّه فعّال و پر رونق بود و داراى طلّاب درس‏خوان و کوشا بود و این بر اثر مراقبت کامل و محبّت و تربیت علمى و اخلاقى آن مرحوم بود که خود یکى از شاگردان و دست‏پرورده‏هاى ممتاز مرحوم آیةاللّه العظمى حائرى مؤسّس حوزه علمیّه قم و از تربیت شدگان مکتب اخلاقى و تربیتى مرحوم آیةاللّه آقاى حاج میرزا جواد ملکى تبریزى(ره) به شمار مى‏آمد.

استادان

این‏جانب در طول تحصیل در حوزه از اساتید زیادى بهره بردم که نام برخى از آن بزرگواران را در ذیل مى‏آورم:
مرحوم آیةاللّه سلطانى(ره)، مرحوم آیةاللّه مجاهدى(ره)(استاد کفایة الاصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى بروجردى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى امام خمینى(ره) (استاد خارج اصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى گلپایگانى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى محقّق داماد(ره) (استاد خارج فقه و اصول).

دوستان و معاشران

این‏جانب در ایّام تحصیل با دوستانى معاشر بوده‏ام که عبارت‏اند از:
آقاى حاج میرزا على آقا عراقچى همدانى، آقاى حاج سیّد هاشم حمیدى همدانى، آقاى حاج شیخ على نیّرى آقاى حاج میرزا على آقا ثابتى، آقاى حاج سیّد جواد علم الهدى، مرحوم آقاى حاج سیّد محمد علم‏الهدى و... .

عوامل مؤثّر بر گرایش به مسائل سیاسى و اجتماعى

علاوه بر معاشرت با استادان و دوستان و فضاى مناسب حوزه علمیّه قم، ده‏سال اقامت در تهران (1353 - 1363) و ارتباطِ کارى با جامعه روحانیّت مبارز و حضور در جلسات سیاسى و اجتماعى آنان و استفاده از افکار بلند و روشن آن بزرگان به ویژه شهیدان بزرگوارى چون مطهّرى، بهشتى، مفتّح، باهنر، شاه آبادى و نیز آیةاللّه مهدوى که جلسات پربار و تعیین کننده‏اى در جهت هدایت انقلاب‏اسلامى و تنظیم حرکت جامعه و تسریع در روند پیروزى انقلاب زیر نظر امام راحل(ره) داشتند، موجب گرایش و علاقه این‏جانب به مسائل سیاسى و اجتماعى گردید.

فعّالیّت‏هاى علمى

در زمینه تألیفات چندان موفّق نبوده‏ام. ترجمه دو جلد از بحارالانوار و تألیف دو جزوه کوچک به نام مهدى موعود(عج) و رسالت جهانى پیامبر اسلام(ص) از آثار قلمى این‏جانب است؛ امّا در زمینه تدریس همواره در حوزه علمیّه همدان از مقدّمات تا سطح (رسائل و مکاسب) و در حوزه قم، شرح لمعه و رسائل و مکاسب را تدریس کرده‏ام. در حال حاضر نیز مشغول تدریس کفایة الاصول در حوزه همدان مى‏باشم.

فعّالیّت‏ها و مبارزات سیاسى و اجتماعى

قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به امور تبلیغ و ترویج دین و ارشاد و هدایت جامعه مخصوصاً در ایّام ماه مبارک رمضان و ماه محرّم و صفر مشغول بودم. در زمان حیات مرحوم آیةاللّه بروجردى(ره) که تبلیغ در ماه مبارک رمضان سال 1339 شمسى به قروه کردستان رفته بودم، پس از پایان ماه عدّه‏اى از مردم خدمت مرحوم آیةاللّه بروجردى آمدند و بنده را به عنوان روحانى محلّ خواستند و ایشان هم قبول کرد و حقیر را به آن شهر اعزام فرمود. چون شهرستان قروه در آن زمان مرکز فعّالیّت فرقه ضالّه بهائیت بود، مرتّب با مشکلات و مسائل اجتماعى حادّى روبه‏رو مى‏شدیم.
پس از رحلت آن مرجع بزرگ و آغاز نهضت اسلامى ملت ایران به رهبرى امام راحل(ره)، وظایف دیگرى احساس شد. مبارزه آشکار با رژیم باحادثه مدرسه فیضیّه - که حقیر در آن حضور داشتم و شاهد قضایا بودم و حتى در معرض خطر نیز قرار گرفتم - آغاز شد. پس از بازگشت به قروه و شرح جریان قم و حادثه فیضیّه و توزیع اعلامیّه‏هاى فراوانى که با خود برده بودم، با تهدید ساواک کردستان روبه‏رو شدم و به مرکز ساواک سنندج احضار شدم و با تعهّد و شنیدن سخنان رئیس آن مرکز از آن‏جا خارج شدم و چون اوّل کار بود، دستگیرى و شدّت عمل بیش‏تر را مصلحت ندانستند. در سال 1342شمسى به قم بازگشتم و از محضر بزرگان مستفید و ضمناً در ایّام تعطیلى حوزه از سوى بیت حضرت امام(ره) و به پیشنهاد مرحوم آیةاللّه اشراقى (داماد امام) در شهر نراق مشغول امور تبلیغى شدم که - بحمداللّه - ثمرات خوبى داشت. در سال 1352 یا 1353شمسى به دعوت هیئت امناى مسجد فرشته تهران و ترغیب بعضى از دوستان به تهران رفتم و تا سال 1363شمسى در همان مسجد مشغول انجام وظیفه بودم.
در مدّت ده سال حضور در آن‏جا علاوه بر برنامه‏هاى متنوّعى که در مسجد داشتم، با عالمان و بزرگان دیگر و جامعه روحانیّت مبارز همکارى و ارتباط داشتم و در اکثر جلساتى که براى تنظیم برنامه مبارزاتى در مقاطع مختلف تشکیل مى‏شد - چه در مرکز جامعه روحانیّت و چه در مناطق دیگر تهران - شرکت داشتم و در زمان اوج‏گیرى مبارزات در سال 1356 و 1357شمسى که درگیرى شدیدى بود و از سوى رژیم شاه دستور داده شد که از پذیرش مجروحان در مراکز درمانى خوددارى شود، نقاط مختلفى از منازل مردم مهیّاى پذیرش مجروحان شده بود، این‏جانب نیز منزل خود را که محلّ سکونت خودم بود، تخلیه کردم و با تهیّه تخت‏خواب و وسایل و لوازم کمک‏هاى اوّلیّه در اختیار آسیب دیدگان قرار دادم.
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى حضور در اقامت‏گاه امام(ره)، مأموریّت حضور در کاخ نیاوران و استقرار در آن‏جا به این‏جانب واگذار شد. تشکیل کمیته در مسجد فرشته براى حفاظت و حراست و تأمین امنیّت در محدوده کمیته و حفاظت از منازل طاغوتیان فرارى و کمک به تمرکز و نظم کمیته‏ها و راه‏اندازى و ساماندهى کلانترى‏هاى اطراف از دیگر فعّالیّت‏هاى این‏جانب بود.
مدّت دو سال در دیوان عدالت ادارى مشغول انجام وظیفه بودم. پس از آن براى پى‏گیرى «فرمان هشت ماده‏اى» حضرت امام(ره)، به آذربایجان‏غربى اعزام شدم. امامت جمعه و نمایندگى حضرت امام(ره) در استان همدان به تقاضا و پى‏گیرى مردم شریف همدان و با حکم مبارک حضرت امام(ره) در سال 1363 شمسى از دیگر مسئولیّت‏هاى این‏جانب بود.

دوران دفاع مقدّس و جنگ تحمیلى

تأثیر حضور روحانیّت و عالمان و طلّاب در تقویت و حفظ روحیّه رزمندگان و تبیین جاى‏گاه ارزشى جهاد و دفاع از انقلاب و نظام اسلامى و ارزش شهادت و مقام رفیع شهید از مطالب روشن و بدیهى است، به‏طورى که اکثر اوقات، خود آقایان روحانى تحت تأثیر روحیّه بالاى این جوانان عزیز و بسیجیان عاشقِ شهادت و پاک‏بازان مخلص قرار گرفته، تحوّلى در درون آنان به‏وجود مى‏آمد. حقیر هم طبق وظیفه اسلامى و روحانیّتى خود، بارها در آن جبهه‏هاى مقدّس حضور یافتم و خاطرات فراوان و شیرینى از آن دوران عشق و ایثار دارم که براى اختصار تنها به یک مورد اشاره مى‏نمایم.
در سال 1360شمسى از تهران به همراه برادران مسجد با مقدارى از کمک‏هاى مردمى به سوى جبهه‏هاى جنوب و خوزستان رفتیم. بر چهره نورانى و پر از معنویّت و خلوص رزمندگان اسلام بوسه زده، دقایقى در هر سنگر توقّف کردیم و هدایا را تقدیم نمودیم و به پادگان شهید بهشتى اهواز بازگشتیم و شب را در آن پادگان ماندیم. اوّل مغرب، نماز جماعت، با شکوه و معنویّت خاصّى اقامه شد و پس از آن براى حاضران سخن‏رانى کردم.
پس از خوردن شام خوابیدم و سحرگاه وقتى که از خواب برخاستم، گوشم با صداى مناجات و راز و نیازى عاشقانه رزمندگان اسلام مرا به خود جذب کرد. وقتى دقّت کردم، دیدم در جاى‏جاى محوّطه وسیع پادگان این جوانان کم سنّ و سال با خداى خود خلوت نموده، مشغول تهجّد و دعا هستند. از این حالت روحانى و معنوى چنان لذّت بردم که لحظاتى فقط به این منظره زیبا خیره شده، از اخلاص این عاشقان و شب زنده‏داران در خود احساس انفعال شدیدى کردم.
پس از شرکت در مراسم صبح‏گاهى از این مجاهدان خداحافظى کرده، از پادگان خارج شدیم. دیدم بیرون پادگان عدّه‏اى زن و مرد براى ملاقات فرزندان خود آمده بودند. در این بین خانمى آمد و سلام کرد و گفت: من آمده‏ام پسرم را ببینم، امّا پسرم نمى‏آید تا او را ببینم. سپس گفت: چون چشم پسرم خیلى ضعیف است، مى‏خواهم خواهش کنم او را به کارى که مناسب با چشمش باشد، بگمارند. سرانجام پس از پى‏گیرى زیاد پسر او را پیدا کردم. او نوجوانى پانزده یا شانزده ساله بود و عینک پرموجى به چشم داشت؛ معلوم بود که چشم او خیلى ضعیف است. وقتى نزد مادرش آمد، مادر او را به گرمى در آغوش کشید. به او گفتم: «چرا نمى‏آمدى تا مادرى را که از راه بسیار دور آمده است، ببینى؟» گفت: «مى‏ترسیدم اگر مادرم مرا ببیند، با خود ببرد و من نمى‏خواهم بروم».

نمایندگى در مجلس خبرگان

در انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبرى به عنوان نمایندگى استان همدان برگزیده شدم.
از تصمیمات مهم و سرنوشت‏ساز مجلس خبرگان تعیین و تفویض ولایت امر و مسئولیّت رهبرى و زعامت جامعه‏اسلامى به حضرت آیةاللّه خامنه‏اى - أعزّه و أیّده اللّه بعزّته و قدرته و أظهرهُ اللّه على أعدائه أعداء الإسلام - بود و این فطانت به عنایت و هدایت الهى بود. حضرت امام راحل(ره) هم با اشارتى که در زمان حیات پربرکت خود به شایستگى و مزایاى خاصّ معظّمٌ‏له داشتند، راهنماى خبرگان رهبرى در این تصمیم سرنوشت‏ساز بود و این‏انتخاب، به لطف الهى تمامى افکار و آرزوهاى دشمنان و رؤیاهاى شیطانى آنان را نقش بر آب کرد و همانند تعیین امیرمؤمنان على(ع) به‏وسیله خود رسول اللّه(ص) براى زعامت و ولایت بر مسلمانان بود و با این کار، تشویش‏ها و اضطراب‏ها که به‏صورت شبه هولناکى درآمده بود، خاتمه یافت.
مسئله دیگرى که آن هم به نوبه خود تصمیمى مهم و سرنوشت ساز بود، تجدید نظر در مرجع تشخیص صلاحیّت نامزدهاى خبرگان بود که با تصویب و آراى قاطع خبرگان رهبرى پس از بحث و تبادل نظر صورت گرفت و این مهم به شوراى محترم نگهبان محوّل شد که در این مسئله سرنوشت‏ساز هم تشویش و اضطرابى که از احتمال اشتباه و خطا و تحریف و تزیین باطل و تضعیف حق وجود داشت، مرتفع گردید و راه نفوذ فاقدان شرایط مسدود شد.


  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ